سریعترین اینترنت دنیا

محققان چینی می گویند با استفاده از فناوری انقلابی که می تواند به چین کمک کند تا در رقابت جهانی برای نسل بعدی ارتباطات بی سیم یا 6G پیشرو باشد، به رکورد سرعت جریان داده دست یافته اند. محققان با استفاده از امواج میلی‌متری گردابی، شکلی از امواج رادیویی با فرکانس بسیار بالا با چرخش‌های سریع در حال تغییر، 1 ترابایت داده را در طول 1 کیلومتر (3300 فوت) در ثانیه مخابره کردند.

شکست رکورد سرعت اینترنت جهان با 1 ترابایت در ثانیه در چین
این تیم به سرپرستی پروفسور ژانگ چائو، از دانشکده مهندسی هوافضا در دانشگاه Tsinghua در پکن، خط ارتباط بی‌سیم آزمایشی، که ماه گذشته راه‌اندازی شد، می‌تواند بیش از 10000 فید ویدیوی زنده با کیفیت بالا را به طور همزمان پخش کند. ژانگ و همکارانش از دانشگاه جیائو تونگ شانگهای و یونیکوم چین گفتند که امواج گردابی، برخلاف هر چیزی در ارتباطات رادیویی در قرن گذشته، "بعد جدیدی به انتقال بی سیم" اضافه می کند

باطری شنی چگونه کار میکند؟

  

بی‌نهایت ساده و احتمالا تکثیرپذیر



راهکار فنلاندی‌ها بسیار ساده است و عجیب است که تا امروز چنین راهکاری به شکل گسترده مورد استفاده قرار نگرفته است.

کل ایده، در واقع یک «باتری شنی» غول‌پیکر است که ماده اصلی تشکیل‌دهنده آن شن است، نزدیک به ۱۰۰ تن شن.

عنوان «باتری» به این دلیل روی این روش گذاشته شده که می‌تواند انرژی را ذخیره کند، آن هم به شیوه‌ای ساده که بسیاری از ما تجربه‌اش کرده‌ایم.
شن می‌تواند گرمای جذب‌شده را برای مدتی طولانی در خود ذخیره کند.

اگر در روزهای آفتابی در ساحلی شنی کمی شن‌ها را جا‌به‌جا کنید، می‌بینید که زیر شن‌ها گرمِ گرم است. این گرما در واقع تا پاسی از شب هم آنجا باقی می‌ماند و ناشی از «مقاومت حرارتی» (Thermal resistance) بالایی است که شن دارد.

به عبارت ساده، شن مانند یک عایق حرارتی عمل می‌کند که به این سادگی اجازه انتقال حرارت به بیرون را نمی‌دهد و گرما را در خودش ذخیره می‌کند.

به طور کلی هم در مورد یک «باتری» صحبت می‌کنیم که فلسفه‌اش این است که انرژی را زمانی که کمبود نداریم ذخیره کند و زمانی که با کمبود مواجه شده‌ایم، آن را آزاد کند.

با این «باتری شنی» چه می‌توان کرد؟

تنها نکته این است که این «باتری شنی» غول‌آسا (با ۱۰۰ تن شن در درونش) تنها قادر است که گرما را در خود نگه دارد و بر خلاف باتری‌های معمولی، نمی‌توان از آن انرژی الکتریکی گرفت، البته دست‌کم فعلا.

به عبارت دیگر، این «باتری شنی» می‌تواند جایی را گرم کند، اما به این سادگی نمی‌توان از آن برق گرفت.اما همین هم برای خودش پیشرفت بزرگی است.

باتری‌های یون-لیتیومی امروز تقریبا در تمام لوازم الکترونیکی ما مورد استفاده قرار می‌گیرند.

بخش عمده مصارف خانگی انرژی، به ویژه در کشورهایی سردسیر مانند فنلاند، در قالب انرژی گرمایی است و نه انرژی الکتریکی. در واقع، گرم‌کردنِ خانه‌ها انرژی بیشتری می‌طلبد تا مثلا سشوار کشیدن موها.


این باتری می‌تواند تا ماه‌ها گرما را در خود ذخیره کند و در موقع لزوم، آن را تحویل دهد.


برای گرم‌کردنِ شن‌ها هم می‌توان از ساعت‌های طولانی روز (گاه تا ۲۰ ساعت در تابستان‌ها) در سرزمینی مانند فنلاند که در عرض جغرافیایی بالایی قرار دارد، استفاده کرد.
شن را تقریبا در هر جایی می‌توان یافت و به همین دلیل ساخت باتری‌های شنی ارزان تمام می‌شود.

اگر این باتری در ایران مورد استفاده قرار بگیرد، در ترکیب با توربین‌های آبی می‌توان از آن برای تولید برق هم استفاده کرد، چرا که در ایران تقریبا همیشه نقطه‌ای آفتابی داریم.

در جایی مانند ایران، از توربین‌های بادی هم می‌توان استفاده کرد تا انرژی الکتریکی تولید کنند، آن را در قالب انرژی گرمایی در «باتری شنی» به دام بیندازند و مثلا در روزهای سرد زمستان برای گرمایش شهری مورد استفاده قرار بدهند.


فناوری باتری‌ها روز به روز در حال توسعه است و حالا که در عصر باتری‌های «یون-لیتیومی» و باتری‌های «نانو-سیم» (Nanowire) هستیم، ابداعاتی از قبیل «باتری شنی» بسیار جالب توجه هستند.

برای تولید باتری‌های «یون-لیتیومی»، نیاز به عناصر شیمیایی داریم که گران‌قیمت هستند و برای تامین آنها هم انحصاراتی اقتصادی وجود دارد.

مثلا، چینی‌ها بخش عمده تولید عناصر شیمیایی خاص در جهان را در انحصار دارند و به همین دلیل حتی تولید باتری خودروهای الکتریکی در کشورهایی مانند آمریکا، آلمان و ژاپن هم به دلیل کمبود باتری بارها به مشکل برخورده است.


اما شن را تقریبا در هر جایی می‌توان یافت و نکته این است که شن بسیار ارزان است.


ترکیب نیروگاه‌های بادی با باتری‌های شنی می‌تواند ایده بسیار خوبی برای ایران باشد.

ساخت چنین باتری‌هایی یک ایده برای استارتاپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان هم هست که این روزها بازارشان گرم شده است.

فقط به این فکر کنید که مثلا انرژی گرمایی مورد نیاز برای یک دامداری، یک مرغ‌داری یا یک گلخانه را به این طریق تامین کنید و از پرداخت هزینه برق هم خلاص شوید. علاوه بر این، اگر همه چیز خوب پیش برود، می‌توانید برای ساخت چنین باتری‌هایی وام تاسیس شرکت دانش‌بنیان هم دریافت کنید. چرا که نه؟!

برگرفته از تجارت نیوز

 

 

 

عربستان بازیگری جدید

خواب خطرناک سعودی برای منطقه / ایران بازار انرژی عراق را از دست می‌دهد؟

سفر جو بایدن به خاورمیانه بار دیگر بحث از دست رفتن بازار انرژی عراق را برای ایران در محافل اقتصادی و سیاسی داغ کرده است.

به گزارش تجارت‌نیوز، سفر جو بایدن به خاورمیانه بار دیگر بحث از دست رفتن بازار انرژی عراق را برای ایران در محافل اقتصادی و سیاسی داغ کرده است.

با نگاهی به تحرکات منطقه‌ای می‌توان دریافت که صف‌بندی‌های جدیدی بر علیه جمهوری اسلامی ایران در حال شکل گیری است. عمده این تحرکات نیز به مباحث اقتصادی و محدودسازی مراودات ایران با کشورهای منطقه تاکید دارد. سفر جو بایدن به سعودی و حضور پررنگ عراقی‌ها در جده نیز یکی از نشانه‌های تلاش برای ایجاد چنین صف‌بندی خطرناکی بود.
ریاض و بازار انرژی عراق

هرچند بسیاری از تحلیلگران معتقدند این سفر عایدی چندانی برای جو بایدن نداشت. اما رد پای دیپلماسی انرژی در جای جای ملاقات‌های دیپلماتیک در حاشیه این سفر قابل مشاهده است. هرچند بسیاری بر موضوع افزایش ظرفیت تولید نفت ریاض تاکید می‌کنند. اما مباحث دیگری هم در حاشیه بحث افزایش عرضه نفت مطرح شد که مهمترین آنها بحث صادرات انرژی به عراق بود.

به باور بسیاری از صاحبنظران ائتلاف ضدایرانی مورد اشاره قصد دارد سهم ایران از بازار انرژی منطقه را تا حد ممکن محدود کند. به نظر می‌رسد هدف نهایی این اقدامات نیز ایجاد انزوای سیاسی و امنیتی سنگین برای ایران از طریق ایزوله کردن اقتصادی کشور است. اما آیا سعودی‌ها توان عرضه انرژی در منطقه و به جای ایران را دارند؟

بهمن ۱۴۰۰ بود که دولت سعودی‌ توافقی با بغداد برای ورود این کشور به بازار انرژی عراق ترتیب دادند. طبق این توافق، ریاض متعهد به تامین بخشی از نیاز عراقی‌ها به برق، شد. کارشناسان معتقدند هدف ریاض از این دست توافقات به صفر رساندن نیاز بغداد به برق ایران است.

نگاهی به ظرفیت تولید برق در عربستان سعودی (۳۳۸هزار گیگاوات ساعت در سال ۲۰۲۰) و مقایسه آن با توان تولیدی ایران (۳۴۳هزار گیگاوات ساعت در سال ۲۰۲۱) ماجرا را کمی پیچیده می‌کند. این اطلاعات که از وبسایت ceic تهیه شده نشان می‌دهد ظرفیت تولید برق در عربستان چندان فاصله‌ای با توان تولیدی ایران ندارد.

اما نکته نگران کننده آهنگ توسعه ظرفیت تولید انرژی در سعودی است. دلیل این امر نیز به روشنی باز بودن دست عربستان برای جذب سرمایه‌گذار است. فرصتی که متاسفانه به دلیل تحریم‌های ظالمانه علیه ایران برای صنعت برق کشور عملا وجود ندارد.

دیپلماسی انرژی در تیررس ائتلاف‌های ضدایرانی

امیر پسنده‌پور، تحلیلگر سیاست خارجی با اشاره به شکل‌گیری ائتلافی خطرناک در منطقه، عنوان کرد: موضوع اتصال شبکه برق عراق به کشورهای حاشیه خلیج فارس به خصوص عربستان (و در حاشیه کویت) جزو برنامه‌های مهم و محوری کاهش سطح دیپلماسی انرژی بین ایران و عراق است.

وی در ادامه افزود: با توجه به اینکه ایران همواره یکی از تامین‌کننده‌های بزرگ و مهم برق عراق بوده و جهت توسعه دیپلماتی انرژی، مزیت هم کم نداشته است. این مسئله نیز خواه ناخواه مانند سایر مباحث اقتصادی و در‌هم‌تنیدگی‌های موضوعی سبب‌ساز ایجاد نفوذ در کشورها می‌شود.

این کارشناس روابط بین‌الملل بیان کرد: به عبارتی بدون لشکرکشی و اعمال سیاست‌های نظامی‌گری می‌توان قدرتی نرم ایجاد کرد. باید توجه داشت این‌ مسائل در ساختار امروز جهان از جمله مهم‌ترین مولفه‌های ایجاد قدرت و امنیت هستند.

پسنده‌پور به تجارت‌نیوز گفت: از همین رو است که ائتلاف‌های ضدایرانی با توجه به احیا نشدن برجام (تا به این لحظه) به عنوان یک معاهده امنیتی، باز هم اقتصاد و این بار دیپلماسی انرژی را هدف قرار می‌دهند. این ائتلاف‌ها سعی دارند با کاهش گام‌به‌گام وابستگی عراق به واردات برق از ایران، سطح قابل اعتنایی از روابط اقتصادی را مسدود کنند.

وی یادآور شد: از سوی دیگر به نظر می‌رسد جریان مورد اشاره، برای منزوی کردن ایران در منطقه از طریق ایجاد نوعی محاصره اقتصادی برنامه‌هایی جدی را در دست اجرا دارد.

این تحلیلگر سیاست خارجی اظهار کرد: با این حال جا دارد سیاستگذاران و مسئولان اجرایی در حوزه روابط بین‌الملل و سیاست‌های کلان کشور، این موضوعات را با دقت و وسواس دنبال کنند. چرا که با توجه به مناقشه نظامی و جنگ روسیه علیه اوکراین، بحث دیپلماسی انرژی می‌توانست یکی از برگ‌های برنده کشورهای صادرکننده باشد.

پسنده‌پور با یادآوری مواضع دولت بایدن در قبال سعودی‌ها، عنوان کرد: ایالات متحده بر خلاف آنچه که در گذشته دستورالعمل کاخ سفید بوده، اقداماتی را با هدف انزوای عربستان سعودی ترتیب داده است. این تغییر موضع آمریکایی‌ها نیز به دلیل نقض حقوق بشر در جنگ یمن (توسط عربستان سعودی) و پروند قتل خاشقچی بوده است.

وی افزود: اما شواهد حاکی از تسلیم ایالات متحده در برابر توان سعودی‌ها در حوزه تولید انرژی است. همین موضوع می‌تواند اهمیت و جایگاه دیپلماسی انرژی را در جهان مشخص کند. باید توجه داشت دیپلماسی انرژی در بزنگاه‌ها می‌تواند عمق نفوذ منطقه‌ای و حتی جهانی یک کشور را ایجاد و یا گسترده‌تر کند.

این کارشناس ادامه داد: اما شوربختاته ایران به‌عنوان کشوری با منابع عظیم نفت و گاز نه تنها نتوانسته از این موقعیت بهره کافی را ببرد، بلکه حالا در موضوع فروش برق به عراق هم موقعیت خود را در خطر می‌بیند. به عبارتی ما در شرایطی هستیم که از دست رفتن بازار عراق برای صادرات برق کاملا محتمل است.

از همین رو ضروری است که دست به یک بازنگری جدی در مفاهیم عرصه دیپلماسی صورت بگیرد. واقعا باید تلاش کرد دیپلماسی اقتصادی را از این خواب زمستانی بیدار کرد.


احیای برجام ضروری است

این تحلیلگر سیاست خارجی با تاکید بر اهمیت توافق برجام و احیای آن، گفت: البته نباید فراموش کرد که این سیاست‌ها در سایه احیای برجام امکان تحقق و اجرا خواهند داشت. مادامی که تحریم‌های تنبیهی ذیل معاهده و توافق برجام بر ما مترتب باشد در این وضعیت آچمز همچنان گرفتار خواهیم ماند. متاسفانه باید گفت تلاش‌هایی که در سطح منطقه اوراسیا و شاید آمریکای جنوبی صورت گرفته پاسخگوی نیازهای اقتصادی ایران نخواهد بود. حتی می‌توان ادعا کرد که این تلاش‌ها تا سقف ۱۰ درصد از ظرفیت مورد بحث را نیز جبران نخواهد کرد.

پسنده‌پور در پایان خاطرنشان کرد: به باور من امروز ما به یک نگاه واقع گرایانه و بازنگری جدی در تعریف و تبیین مولفه‌های ایجاد قدرت و امنیت در حوزه دیپلماسی نیاز داریم.
ایران بازار انرژی عراق را از دست می‌دهد؟

علی ماجدی، سفیر اسبق ایران در آلمان، برزیل و ژاپن و معاون اسبق وزارت نفت به تجارت‌نیوز گفت: در شرایط فعلی و آنچه که در مورد انرژی در ایران مطرح است، به علت فقدان سرمایه‌گذاری در این حوزه به تدریج ظرفیت صادراتی برق و گاز خود را از دست داده‌ایم. با نگاهی به وضعیت انرژی در ایران درمی‌یابیم که در فصل تابستان معمولا با قطعی برق مواجه هستیم و در فصل زمستان هم کمابیش مشکل گاز داریم.

این دیپلمات باسابقه جمهوری اسلامی ایران در ادامه تاکید کرد: بنابراین با توجه به مساله تحریم‌ها، هم در زمینه تولید برق و هم توسعه میادین گازی و یا افزایش ظرفیت، سرمایه‌گذاری نکرده‌ایم. از طرفی هم نتوانسته‌ایم سرمایه‌های خارجی را جذب کنیم. از همین رو ظرفیت صادراتی ایران در زمینه برق و گاز رو به کاهش رفته است. این در حالیست که ما برق و گاز را اکثرا به کشورهای همسایه صادر می‌کردیم.

وی افزود: برای مثال گاز به ترکیه و برق به عراق صادر می‌شد. اما در حال حاضر ظرفیت کافی برای صادرات انرژی وجود ندارد. متاسفانه ایران با وجود داشتن دومین منبع گازی در جهان این پتانسیل را ازدست داده‌ است.


ماجدی با اشاره به سفر رییس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا به خاورمیانه، بیان کرد: سفر جو بایدن به اسرائیل، عربستان و کشورهای منطقه کاملا به بحث انرژی مربوط است. عملا در این سفر سعی شد وابستگی کشورهایی مانند عراق از نظر برق یا گاز به ایران کاهش داده شود. در واقع تلاش‌هایی صورت گرفت تا کشورهای دیگری جای ایران را بگیرند.

سعودی چند مرده حلاج است؟

معاون اسبق وزیر نفت به ظرفیت‌های سعودی‌ها اشاره کرده و گفت: این که آیا واقعا عربستان سعودی در زمینه برق چنین ظرفیتی را دارد که بتواند جایگزین ما شود، نمی‌دانم. اما احتمال اینکه این پتانسیل وجود داشته باشد یا بالقوه بتوانند سریعا این کار را انجام دهند وجود دارد. طبیعتا با توجه به میزان صادرات نفت، عربستان هم درآمد ارزی بسیار بالایی دارد و هم در جذب سرمایه‌گذار خارجی به‌سادگی عمل می‌کنند.


مشکل ایران کجاست؟

این کارشناس دیپلماسی انرژی ادامه داد: بنابراین اگر ما بخواهیم سیاست‌های فعلی را ادامه دهیم در آینده ظرفیت‌های صادراتی انرژی خود را در منطقه از دست می‌دهیم.

وی افزود: ما در دو محور ضعف داریم؛ یکی از جهت افزایش ظرفیت‌هایی که باید برای جذب سرمایه‌گذار خارجی ایجاد می‌شد. از سوی دیگر در بازارهای جهانی و منطقه‌ای هم صف‌بندی‌های جدید امریکا، عربستان و اسرائیل خطرآفرین است. البته ممکن است اجرای سیاست این صف‌بندی‌ها زمان‌بر باشد. اما اگر در آینده این فرصت‌ها را از دست بدهیم، قطعا بیشتر در منطقه محصور خواهیم شد.


کلید حل مشکل؛ انرژی‌های تجدیدپذیر!

سفیر سابق ایران در آلمان، برزیل و ژاپن به تجارت‌نیوز گفت: البته خوشبختانه بحث‌هایی در حوزه انرژی‌های نو در کشور آغاز شده است. ایران در این زمینه‌ها خصوصا انرژی خورشیدی، زمینه‌های توسعه فراوانی دارد. امیدوارم که در آینده دولتمردان و سیاست‌مداران ما بیشتر به این مسائل توجه کنند. چون ایران بالقوه می‌تواند از انرژی‌های تجدید‌پذیر بهره‌برداری به مراتب بیشتری داشته باشد.

ماجدی در پایان خاطرنشان کرد: اگر چنین سیاستی اعمال شود طبیعتا می‌توانیم گاز و برق بیشتری هم به کشورهای منطقه صادر کنیم. البته این موضوع مبحث کلان و بلندمدتی است که نیازمند ایجاد اعتماد متقابل برای صادرات در منطقه است. از طرفی هم باید امنیت سرمایه‌گذاری در کشور وجود داشته باشد تا سرمایه به این حوزه جذب شود.

برگرفته از تجارت نیوز

https://tejaratnews.com/%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%a7%d9%86%d8%b1%da%98%db%8c-%d8%b9%d8%b1%d8%a7%d9%82

 

سیستم هوشمند اتاق سرور BMS

سیستم هوشمند اتاق سرور bms

تاریخچه کارخانه چیت سازی

 

همشهری آنلاین نوشت : اولین کارخانه ریسندگی و بافندگی در تهران حدود ٧٤ سال قبل حوالی جنوب شهر راه‌اندازی شد. کارخانه‌ای که در دهه ٣٠، آمریکایی‌ها راه اندازی کردند اما به‌مرور زمان کارگران ایرانی‌، کار با تجهیزات و دستگاه‌های آن را یاد گرفتند و تا اوایل دهه ٧٠ که هنوز اجناس خارجی وارد کشور نشده بود، با تولیدات متنوع و باکیفیت خود دوران طلایی را پشت سر می‌گذاشت.

نمی‌دانم غفلت از ما بود یا از زرنگی خارجی‌ها که تا به خودمان آمدیم دیدیم خیلی از چیزهای دوروبرمان تولید کشورهایی شدند که با زیرکی نیازهای ما را فهمیده بودند و تولیداتشان را سوی بازارهای ما روانه کردند. چادر مشکی با طرح «بته جقه» را که چشم بادامی‌ها از کیسه مارگیری‌ بیرون نیاورده بودند! این‌طوری شد که در جنوب تهران و در منطقه ١٦ کارخانه «چیت‌سازی» که روزگاری برای خودش برو و بیایی داشت به تعطیلی کشیده شد و کارگرانی که هر صبح با صدای سوت کارخانه به سر کار می‌رفتند خانه‌نشین شدند.

حالا اگر از حوالی کارخانه گذر کنید از سکوتی که آنجا را گرفته دلتان می‌گیرد. «نوروز علی حسنجانی» از افراد بومی و قدیمی این محله اطلاعات خوبی درباره این کارخانه در اختیارمان می‌گذارد : «کارخانه چیت‌سازی حدود سال ١٣٣٧ شروع به کار می‌کند. کارخانه‌ای ١٠٠‌درصد دولتی که کارشناس‌ها و مهندس‌های آمریکایی آن را راه می‌اندازند، به سال نرسیده حدود ٣هزار کارگر که اغلب مرد بودند جذب کارخانه می‌شوند. کارخانه ٢٤ ساعته کار می‌کرد؛ بعضی کارگرها ١٢ ساعت و بعضی دیگر ١٦ ساعت. البته ساعت‌کاری ٨ ساعت بوده و الباقی اضافه‌کاری محسوب می‌شد. حقوق ماهانه کارگرها ٤‌ - ۵ تومان وحق عائله‌مندیشان ٢ ریال بود. همه کارگرها از اولین روزی که مشغول کار می‌شدند بیمه بودند. سرمهندس کارخانه «هارفورد» آمریکایی با چند مهندس دیگر حواسشان به همه‌چیز بود و زودتر از کارگرها می‌آمدند و دیرتر از آنها می‌رفتند و هوای همه‌چیز را داشتند. همان سال‌های اول سیاست خوبی را در پیش می‌گیرند و به همه کارگرها سهام می‌دهند، این‌طوری کارگرها، کارخانه را از خودشان می‌دانستند و حواسشان به ماشین‌ها و مال‌واموال کارخانه بود و به موقع ماشین‌ها را گریس‌کاری و تمیز می‌کردند، چون می‌دیدند علاوه بر حقوق مقرری، هر ماهه به‌عنوان سود سهام، کمی ‌پول به حقوقشان اضافه می‌شود.»


پارچه‌ این کارخانه‌ پاره نمی‌شد! | «هویدا» می‌خواست این کارخانه را منفجر کند؟
بیشتر بخوانید :

    به بهانه نخستین بازی نساجی در لیگ برتر/اینجا قائمشهر است، امید شهری که دیگر خسته نیست

    سلب مصونیت پارلمانی از نماینده مجلس که سلطان شیشه بود/ ببخشید غلط حرف می‌زنم، سوادم در حد سیکل است

تولید «رزیتا» در کارخانه چیت‌سازی

از کارخانه انواع و اقسام پارچه‌هایی که با ابریشم و پنبه و ریون بافته می‌شد بیرون می‌آمد، تنها پارچه‌های پشمی‌ بافته نمی‌شد. پارچه‌ها الوان و تولیدات کارخانه حسابی خوب بود، حتی مازاد تولید کارخانه به خارج از کشور صادر می‌شد. به کارگران ماهانه ٢۵‌متر پارچه با قیمت ارزان از هر نوع که می‌خواستند می‌دادند، از ملحفه و پرده گرفته تا پارچه لباس. بهترین پارچه‌ای که تولید می‌شد پارچه‌ای به نام «رزیتا» بود به قیمت ٨٠ریال که پارچه لباس مردانه و زنانه با رنگ‌ها و مدل‌های مختلف بود. معروف بود که این پارچه را هرچه بپوشی پاره نمی‌شود! عدل‌های پنبه و ریون و ابریشم وارد کارخانه و با دستگاه حلاجی و نخ‌ ریسیده می‌شد. بعد در قسمت بافندگی بافته می‌شد و حاصل کار پارچه سفیدی بود که می‌رفت قسمت رنگرزی و به نقش و نگار دلخواه در می‌آمد و بعد از طاقه‌بندی راه بازار را در پیش می‌گرفت. اما با تمام این توصیف‌ها، دهه پنجاه برای کارخانه چیت‌سازی بگونه‌ای دگر رقم می‌خورد.


شروع اعتصابات انقلابی در دهه پنجاه

در پس آرامشی که به ظاهر در کارخانه بر قرار بود، توفانی هم به راه افتاد. سال ١٣۵۵ در اعتراض به اوضاع‌واحوال مملکت و بالا گرفتن فعالیت‌های ضد رژیم طاغوت، کارگرها ١٧ روز اعتصاب می‌کنند. اعتراض از قسمت مقدماتی و نخ‌ریسی شروع می‌شود. «مظفر احدی» و «قنبرعلی بلندنظر» و «رضاقلی ساوه‌ای» جزو خط مقدم اعتصاب‌کننده‌ها بودند.

کارگرها در کارخانه را می‌بندند و خودشان داخل کارخانه می‌مانند. تعدادی از کارخانجات از آنها پشتیبانی می‌کنند که اولین‌شان پالایشگاه نفت تهران بود. مردم غذا و آذوقه را از ٤طرف دیوار به داخل پرتاب می‌کردند و این‌طور غذای کارگرها تامین می‌شد.

این اعتصاب ١٧ روز طول می‌کشد و کار به جایی نمی‌رسد تا اینکه یک روز «امیرعباس هویدا» به آنجا می‌آید و با اعتصاب‌کننده‌ها صحبت می‌کند، حتی خواهش و تمنا می‌کند، وقتی جواب نمی‌گیرد تهدید می‌کند که کارخانه را منفجر می‌کند و همه را می کشد!

برای اینکه نشان دهد حرفش پشتوانه دارد و با کسی شوخی ندارد تعداد زیادی سرباز پیاده می‌آورد و کارخانه را محاصره می‌کند که اگر بیرون نیایید کارخانه را منفجر می‌کنیم. کارگرها می‌بینند قضیه شوخی‌بردار نیست و از این مردک هرکاری بگویی بر می‌آید. مجبور می‌شوند کوتاه بیایند و از کارخانه خارج شوند. جالب این است که رئیس کارخانه یک سرهنگ بود که دلش با کارگرها بود اما جرئت ابرازش را نداشت.
خارجی‌ها ۲۰۰ میلیون‌تومان برداشتند و رفتند

سال‌های اول شروع به کار کارخانه، استادکارها آمریکایی بودند. کم‌کم ایرانی‌ها از آنها همه‌چیز را یاد گرفتند، ١١ سال طول کشید اما بالاخره تمام امور کارخانه دست ایرانی‌ها افتاد. در تب وتاب انقلاب، مسئولان کارخانه که اغلبشان خارجی بودند با نامردی تمام بیش از ٢٠٠ ‌میلیون تومان پول کارخانه را برمی‌دارند و از ایران خارج می‌شوند.

انقلاب که پیروز می‌شود کارگرها از بین خودشان هیئت‌مدیره انتخاب می‌کنند و «حاج مظفر احدی» به‌عنوان نماینده تام‌الاختیار معرفی می‌شود. کارگرها، مرد و مردانه کار را از نو شروع می‌کنند. از مغازه‌هایی که جواز دولتی داشتند پول می‌گرفتند و با آن عدل‌های پنبه و ابریشم و ریون می‌خریدند و پارچه می‌بافتند و به چند ماه نرسیده قرض بازار را تسویه می‌کنند و حقوق ٧‌ ٨ ماه عقب افتاده کارگرها را پرداخت می‌کنند. تازه ١٠٠میلیون هم پس‌انداز می‌شود در عین حال انبارها را هم از جنس پر می‌کنند.
«قانون احدی» برای کارگران مشاغل سخت

شاید خیلی‌ها به یاد داشته باشند که در سال‌های اولیه انقلاب، تعاونی‌ها انواع و اقسام پارچه‌ها را به نام پارچه دولتی می‌آوردند و به مردم می‌دادند، اینها همان پارچه‌هایی بود که با سود متری ۵ ریال فروخته می‌شد. چرخ کارخانه خیلی خوب به حرکت افتاده بود و حتی تصمیم گرفته بودند در مجاورت کارخانه، زمینی بخرند و کارخانه دیگری بسازند اما این اتفاق هیچ وقت نمی‌افتد.

در این سال‌ها هیئت‌مدیره و حاج آقا احدی کم‌نمی‌گذارند. احدی خیلی تلاش می‌کند تا نساجی هم جزو مشاغل سخت ثبت شود و طبق آن کارگرانش با ٢٠ سال سابقه کار بازنشسته شوند و این قانون تصویب و شامل تمام نساجی‌های ایران می‌شود، قانونی که در بین کارگران به «قانون احدی» معروف می‌شود.
افول امپراتوری پارچه و صد افسوس!

کارخانه چیت‌سازی تا سال ١٣٧٠ مثل ساعت کار می‌کند. ماشین‌های کارخانه که اکثرا آلمانی و ژاپنی بودند طبق قانون با حساب ٢ نوبت کار در شبانه‌روز ١۵ سال عمر مفید دارند، با کاری که از ماشین‌ها کشیده بودند هر ماشین ٩٠ سال عمر مفید کرده بودند! با این حال با دقتی که در نگهداری‌شان شده بود ماشین‌ها حسابی سالم مانده بودند و خوب کار می‌کردند.

از سال ١٣٧٢، خورشید کارخانه‌های نساجی کم‌کم به غروب نزدیک می‌شود. کارخانه‌های ممتاز و اطلس درهایشان تخته می‌شود و یک دنیا افسوس می‌ماند برای آنهایی که قلبشان برای ایران و اجناس ایرانی می‌سوزد.


لینک خبر https://b2n.ir/x21026

 

اتاق سرور هوشمند یا هوشمند سازی اتاق سرور

کنترل هوشمند اتاق سرور

 

مرلین مونرو و رویایی که محقق نشد

 رازهایی از زندگی مرلین مونرو که نمی‌دانستید
خبر آنلاین : نتفلیکس فیلم «بلوند» که اقتباسی از زندگی مریلین مونرو است را به کارگردانی «اندرو دامینیک» ۲۳ سپتامبر (۱ مهر ۱۴۰۱) منتشر خواهد کرد.
رازهایی از زندگی مرلین مونرو که نمی‌دانستید

به زودی فیلم «بلوند» به اقتباس از زندگی مریلین مونرو منتشر خواهد شد. مریلین مونرو، زنی که تحت‌تاثیر سیاست‌های سرمایه‌داری و هالیوودی، از آرزو های هنری خود فاصله گرفت و تبدیل به «ماشین پول‌سازی» افراد قدرتمند شد.

نتفلیکس فیلم «بلوند» که اقتباسی از زندگی مریلین مونرو است را به کارگردانی «اندرو دامینیک» ۲۳ سپتامبر (۱ مهر ۱۴۰۱) منتشر خواهد کرد.

پلتفرم تبلیغات ویدیویی طاووس

سرمایه گذاری با سودی بالاتر از سود بانکی

«آنا دآرماس» نقش این ستاره هالیوودی را در کنار بازیگرانی چون «آدرین برودی»، «بابی کاناوله» و... بازی خواهد کرد.

همین موضوع موقعیت خوبی برای مرور زندگی زن مرموز هالیوود است. زنی که بعد از همه این سال‌ها هنوز هم سؤال‌های بی‌جوابی در موردش وجود دارد.

در زمانی که جنبش زنان و رنگین‌پوستان در امریکا و جهان به دنبال تغییر بود، بخشی از ساختار مردسالار هالیوود چهره ایدئال خودش از زن را با مریلین مونرو ساخت. زن ساده سفیدپوست بلوند که به‌راحتی گول می‌خورد، دل می‌بندد و بازنده است، امری که شاید خود او هم نمی‌خواست؛ اما کاری از دستش برنیامد. تصویر بدنه هالیوود از او با آنچه او بود و آنچه به سرش آمد بسیار متفاوت است. آزارها و خشونت‌ها هر روز او را به سمت می‌کشید و بسیاری وقت‌ها جایی برای بروز واقعی خود نمی‌یافت.

آن زمان که تهیه‌کنندگان‌هالیوود روی این ذائقه مخاطب کار می‌کردند و از مونرو پول‌های کلان به جیب می‌زدند، این زن - با تمام دوستانش حتی ازدواج‌ها و روابطش- زنی تنها بود و بر اساس مستندات باقی مانده از زندگی‌اش خرد و خسته از دنیای اطرافش.

در دوره‌ای که سفیدهای جنوبی یا همفکران شمالیشان با تفکرات قرن نوزدهمی می‌خواستند جنبش‌های روبروی خود را یا بدنام کنند یا از بین ببرند – حتی برخلاف قانون اساسی آمریکا - مریلین مونرو، دختر سفید و بلوندی بود که با تمام استعدادش در بازیگری و مخصوصا کمدی نابود شد. قصه‌ای تلخ و معارض با تصویر ساخته شده از خودش و در انتها آن مرگ در سایه ابهامش پس از ارتباط با رییس جمهور کشته شده جان اف کندی.

از یتم‌خانه تا ازدواج در کودکی

مَریلین مونرو (Marilyn Monroe)، متولد ۱ ژوئن ۱۹۲۶ (۱۰ خرداد ۱۳۰۵) در لس‌آنجلس، بازیگر و مدل آمریکایی بود.

زندگی مونرو مجموعه‌ای از حوادث عجیب‌وغریب است. چه آن زمان که در یتیم‌خانه بود و چه زمانی که به ستاره ماندگار هالیوود تبدیل شد.

«نورما جین مورتنسون»، نام اصلی او بعد از تولد در «مرکز پزشکی یواس‌سی» شهرستان لس‌آنجلس در کالیفرنیا بود. مادرش، «گلادیس پیلر بیکر»، از یک خانواده فقیر بود و به‌ناچار در ۱۵ سالگی با مردی به نام «جان نیوتن‌بیکر» ازدواج کرد و بعد از به دنیا آوردن دو فرزند، موفق به طلاق گرفتن از همسرش و سپس ربودن بچه‌ها از او شد. چندین سال بعد مادر مونرو که به‌عنوان برش‌گر فیلم نگاتیو در صنایع ادغام فیلم فعالیت می‌کرد با مردی به اسم

«مارتین ادوارد مورتنسن» (پدر مریلین) ازدواج کرد. نکته آنجاست که هیچ اطلاعات دقیقی در مورد پدر مریلین وجود ندارد. همچنین مریلین تا بزرگ‌سالی اطلاعی از اینکه خواهری دارد، نداشت.

مادر مریلین، او را نزد خانواده‌ای به نام اتکینسون می‌سپرد و برای کار به شهر می‌رفت. بعد از مدتی گلادیس (مادر مریلین)، دچار فروپاشی روانی و بیماری اسیکیزوفرنی پارانوئید شد و در یک بیمارستان بستری شد.

بعد از آن مریلین او را به‌ندرت می‌دید. زندگی مریلین با خانواده اتکینسون می‌گذشت و تجاوز و آزار جنسی که توسط این خانواده به او تحمیل شد موجب منزوی شدن و حتی لکنت زبانش شد.

مریلین مدتی بعد، در سال ۱۹۳۵، در یتم خانه‌ای رها شد.

همه تجربه‌های تلخ کودکی مونرو از او یک بازیگر ساخت. او می‌گفت: «من دنیای اطرافم را دوست نداشتم چون نوعی ترسناک بود، وقتی شنیدم این بازیگری است، گفتم این همان چیزی است که می‌خواهم باشم، بعضی از خانواده‌های پرورشی من برای بیرون آوردن از خانه من را به سینما می‌فرستادند. در جلوی من، آنجا یک صفحه بزرگ با یک بچه کوچک تک‌وتنها بود و من آن را خیلی دوست داشتم.»

مریلین دنبال راه‌حلی برای پیدا کردن استقلال و رهایی از آن وضعیت بود و به همین علت، در ۱۹ ژوئن ۱۹۴۲ درست پس از تولد ۱۶ سالگی با پسری ۲۱ ساله که در همسایگی‌شان بود، ازدواج کرد.

بعد از ازدواج، زندگی مونرو به‌شدت کسالت‌بار شد، او دبیرستان را رها کرده بود و به دختری خانه‌دار تبدیل شده بود. او حتی می‌گفت: «از کسالت خواهم مرد».

چند وقت بعد، در سال ۱۹۴۳، همسرش به عضویت ناوگان بازرگانی درآمد و در جزیره «سانتا کاتالینا» مستقر شد، جایی که مونرو با او نقل مکان کرد.

در سال ۱۹۵۳ عکس تمام قد او روی دیوار شهر نصب شد و این ماجرا به شهرت او کمک کرد.


مدرسه هنر و طنزگویی جذاب

مونرو سال ۱۹۵۵ در آموزشگاه هنرپیشگی «اکتوروز استودیو» در نیویورک دوره هنرپیشگی گذراند. در آنجا استادی به نام «لی استراسبرگ» داشت. مردی که مدیریت آموزشگاه را بر عهده داشت و بازیگران بسیار بزرگی به هالیوود تحویل داده بود. مریلین رابطه بسیار نزدیک و صمیمی با استراسبرگ و همسرش داشت، او این رابطه را همیشه حفظ کرد و پیش از مرگش یادداشت‌هایی که مربوط خاطرات و زندگی سختش بود به دست آن‌ها سپرد.

استعداد بازیگری مریلین مونرو، برخلاف چیزی که آن زمان خیلی‌ها دوست داشتند ثابت کنند، فقط در زیبایی نبود، بلکه او استعدادی بی‌نظیر در طنز گویی داشت. مثال واضح این ماجرا در فیلم «چگونه می‌توان با یک میلیونر ازدواج کرد؟» است. جایی که مریلین مونرو نقش یک دختر نزدیک‌بین را بازی می‌کند و فقط با خوردن به درودیوار سایه‌ای بزرگ روی ستاره آن زمآن‌هالیوود بتی گریبل می‌اندازد.



یا «بلوند احمق» یا اخراج

تصویر «بلوند احمق»؛ چیزی که کارگردان‌های آن زمان قصد داشتند از مریلین باقی بگذارند. فیلم‌هایی مثل: «الماس‌ها بهترین دوست یک دخترند»، «آقایان بلوندها را ترجیح می‌دهند»، «گلوله آتش»، «داستان شهر مادری» و... همه آثاری بودند که مریلین در آن‌ها نقش‌آفرینی کرد، اما تمرکز روی زیبایی‌هایش بود. چیزی که مریلین می‌خواست از آن رها شود.

به همین واسطه بود که استودیوی شخصی خود را ایجاد کرد ولی هالیوود از آن استقبالی نکرد، مردان هالیوود می‌خواستند او همان بلوند احمقی باشد که نقش‌های آبکی بازی می‌کنند. او می‌خواست که پله‌های ترقی را طی کند و به آن افتخار می‌کرد، درعین‌حال هنرپیشه موفقی بود. این درگیری‌ها بالاخره در ۱۹۶۲ منجر به اخراج مریلین گشت.

 
مبارزه با تصویر خودش

لویس بنر، کسی که مریلین را به خوبی می‌شناخت مریلین را سوسیالیست می‌دانست. او می‌گوید: «مونرو اگر زنده بود، کودکی را به فرزندی قبول می‌کرد و از طرفداران حقوق بشر می‌شد.»

جنبش‌های فمینیستی پس از مرگ مریلین مونرو آغاز گشت. با وجود این مونرو در زمره اولین فمینیست‌ها قرار می‌گیرد. مریلین کنترل کامل بر تصویر خود در رسانه داشت و مبارزه با نظام مردسالارانه هالیوود دلیل اصلی او برای ایجاد یک کمپانی فیلم‌سازی مستقل بود.

مریلین مونرو سال ۱۹۵۵ بعد از مدتی دور شدن از سینما، در فیلم «خارشی هفت ساله» به کارگردانی بیلی وایلدر بازی کرد.

مریلین هم چنان داشت سخت تلاش می‌کرد تا تصویر «بلوند احمق» را از روی خود بردارد و طی همین ماجرا پس از موفقیت در فیلم «خارش هفت ساله»، روابط او با هالیوود به تیرگی گرایید.

او از بازی در فیلم «چگونه می‌توان مشهور شد» سر باز زد و به جای آن به نیویورک نقل مکان کرد تا با مطالعه تحت نظر لی استراسبرگ در استودیوی بازیگران برای همیشه از شر نقش‌های کلیشه‌ای که پیشنهاد می‌شد رهایی یابد.

برخی مریلین را زیباترین زن قرن می‌دانند؛ اما زندگی عاشقانه و شخصی او سرشار از مشکلات بود. سینما از مونرو یک تصویر رویایی ساخته بود و این چیزی بود که به او آسیب های زیادی زد.

تصویری که هالیوود از مریلین ساخت، تصویری زنی شاداب بود، اما فقط یک نگاه ساده به برشی کوچک از زندگی او می‌تواند نشان دهد که او چگونه از درون شکسته بود.

او رویای هنر را داشت ولی نظام سرمایه‌داری، از او یک برند ساخته بود. یک دستگاه پول سازی، برای خودشان، نه برای او. چیزی که مریلین همیشه سعی داشت از شراش خلاص شود.

مریلین مونرو می‌گوید: «من یک زن بازنده‌ام. مردها، زیادی از من انتظار دارند؛ به خاطر تصویری که از من ساخته شده و خودم هم در ساخت آن کمک کرده‌ام؛ من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال می‌کنند.»

شاید حالا زمان مناسبی باشد که به روابط عاشقانه مونرو بپردازیم. در این رابطه همیشه برای مونرو پارادوکسی عجیب وجود داشت، اگر مریلین کسی را دوست می‌داشت، او دوستش نداشت و اگر کسی مریلین را دوست می‌داشت، مریلین دوستش نمی‌داشت.

اولین ازدواج مریلین به پیشنهاد گریس مکی که حضانتش را بر عهده داشت صورت گرفت. در ۱۶ سالگی و با یک بازیکن فوتبال.

دوران جنگ و پس از آن ازدواج افراد جوان پس از دبیرستان بسیار رایج بود. آنان در ۱۹۴۲ ازدواج کردند و زمانی که جیم (همسرش) به ارتش برای جنگ فراخوانده شد، مریلین به شغل مدل عکاسی روی آورد.


آن‌ها در سال ۱۹۴۶ از هم طلاق گرفتند و بعد از آن بود که مونرو تبدیل به مدل عکاسی معروفی شده بود که تصاویرش در همه مجلات کشور خودنمایی می‌کرد.

بین سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۲ عکس‌های برهنه‌ای از او گرفته شد. چاپ عکس‌های برهنه او در ۱۹۵۳ برایش بسیار اضطراب‌آور بود، چرا که عکس‌های هیچ هنرپیشه‌ای تا آن تاریخ در هالیوود به‌طور برهنه گرفته نشده بود. این عکس‌ها بعدها در هر کافه‌ای در کشور دیده می‌شد.

چاپ همین عکس‌ها و عدم اطمینان که مونرو نسبت به اطراف و شرایط زندگی‌اش پیدا کرده بود، احساس عدم امنیتی که در وجودش رخنه کرده بود، مقدمات ازدواج دوم او را فراهم کرد.

این بار با قهرمان بیسبال، جو دی ماجیو. جو، مردی مهربان اما خشن بود که خود را مالک مریلین می‌دانست. زندگی آنان پر از تنش بود و دوران این ازدواج بیش از ۹ ماه طول نکشید.

 
آقای نویسنده و تصویری که می خواست از مریلین بسازد

در سال ۱۹۵۵ ازدواج سوم مریلین با آرتور میلر، نمایشنامه‌نویس برجسته آمریکایی رخ داد. زندگی آنان ۵ سال به طول انجامید، او سه بار مجبور به سقط‌جنین شد.

این موضوع تأثیرات روحی اسف‌باری روی مریلین گذاشت و به قرص‌هایی که پزشک تجویز می‌کرد اعتیاد پیدا کرده بود.

آرتور میلر نویسنده نیز آدم سختی بود و سر صحنه فیلم‌برداری دخالت می‌کرد و به کارگردان می‌گفت که مثلاً بخشی از فیلم‌نامه را که مربوط به مریلین است، باید تغییر دهند.


 
زنی با دوره‌های افسردگی اما با عکس‌های همیشه خندان

‌مریلین مونرو با مشکلات روحی زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، او از اختلال دوقطبی رنج می‌برد. گاهی دچار افسردگی شدید بود و گاهی شاد و خوشحال بود.

او در دوره‌هایی افسرده و در دوره‌هایی شیدا بود و درست در زمانی که در حالت روحی بالا یا همان شیدایی قرار داشت می‌توانست کارهایش را پیش را ببرد.

علاوه بر هم این‌ها لکنت زبانی که کودکی به علت مشکلات روانی دامن‌گیر مونرو شد، باعث می‌شد در مواقع فیلم‌برداری صحنه‌ها چند بار تکرار شوند.

شاید پربحث ترین چیز درباره مریلین مونرو، مرگ اوست. پرونده‌ای که هنوز هم مشخص نیست، مونرو در آن خودکشی کرده یا مورد سوءظن قرار گرفته.

آخرین حضور برجسته مریلین مونرو در انظار عمومی به ۱۹ مه ۱۹۶۲ بازمی‌گردد. او در مراسم جشن تولد جان. اف. کندی در سالن «مدیسون اسکوئر گاردن»، بر صحنه ظاهر شد و ترانه تولدت مبارک آقای رئیس‌جمهور را در حضور او اجرا کرد. مریلین مونرو در تاریخ ۴ اوت ۱۹۶۲ میلادی، در کالیفرنیا درگذشت. علت مرگ او، «مصرف بیش از حد داروی خواب آور» و خودکشی ذکر شد.

اما ادعاهای مبنی بر حصول یک توطئه و مجموعه حوادث اسرارآمیزی که منجر به مرگ او شد، همواره بحث‌برانگیز بوده است.

مریلین مونرو در ۸ اوت ۱۹۶۲ میلادی، در یکی از آرامگاه‌های مشهور شهر لس‌آنجلس، به نام گورستان «وست‌وود» به خاک سپرده شد. پلیس علت مرگ را میزان بالای نمک اسید باربیروتیک در بدن او اعلام کرد.

اگر بخواهیم به زندگی این بازیگر پرآوازه هالیوودی نگاه کنیم و اگر بخواهیم همه چیز را مانند یک پازل کنار هم بچینیم، شاید چیزی که از همه واضح‌تر است، تلاش‌های پایان‌ناپذیر او برای دیده شدن استعدادهایش است.

اینکه دوستان مونرو گفته‌اند زمانی که او را از دست دادیم، او حتی پولی برای کفن‌ودفن خود نداشت، نشان می‌دهد که او تا چه اندازه از چیزی که رؤیایش را داشت دور شده بود و تلاش‌هایش تا چه اندازه بی‌ثمر مانده بود.

مریلین در یکی از یادداشت‌هایش نوشته است: «یک بازیگر بانو، ماشین نیست اما بسیار این را به تو می‌پذیرانند که باید ماشین باشی، یک ماشین پول‌ساز. با همه این‌ها من می‌خواستم فوق‌العاده باشم نه پول‌ساز...»

همچنین او در رمانی که مربوط به زندگی شخصی‌اش است اشاره می‌کند که

از من یک تصویر به نام «مریلین مونرو» ساخته شد که من نبودم، چیزی که دیگران می‌خواستند بود.


شاید این جملات از مریلین مونرو بهانه مناسبی برای بررسی رویکردهای اقتصادی و سیاسی هالیوود و همه مجامع هنری پر مخاطب است.

 

 

سیستم هوشمند اتاق سرور bms

شروع با پیشران

شرکت پیشران صنعت ویرا با اساس نامه اتوماسیون صنعتی و کنترل ابزار دقیق و ساخت تابلوهای برق فشار قوی و ضعیف  از سال 92 تاسیس گشت و ازهمان ابتدا در حوزه کاربرد ابزار دقیق در bms و سپس تولید و ساخت آنها قدم نهاد و در ادامه  مسیر توانست با اتکا به تجربیات چندین ساله و استخدام نیروهای متخصص  برق عملا جزو شرکتهایی باشد که محصولات قابل اتکایی با عناوین  مانیتورینگ شرایط محیطی اتاق سرور -کنترلرهای دمای دیتا سنتر -دیتالاگرهای سردخانه و انبار -هشدار دهنده های دمای یخچال و فریزر و شمارشگرهای نمایشگاهی و فروشگاهی و تابلوهای برق متنوع با کاربردهای مختلف روانه بازار نماید در حال حاضر سیستمهای کنترل دما و رطوبت اتاق سرور این شرکت تنها سیستم مبتنی بر سخت افزار صنعتی plc-hmi  در ایران است.

 تماس با پیشران    رزومه وپروژها

مشتریان پیشران

شرکتها - موسسات - ادارات دولتی و مشتریان خصوصی پیشران صنعت ویرا موسسات مشتریان پیشران صنعت شرکت های مشتری پیشران صنعت ویرا ادارات مشتری پیشران صنعت ویرا مشتریان ما